رازی نخستین کسی است که فـعـل و انفـعالات شیمیایی را در طب دخالت داده و بهـبود بیمار را نـتیجه آن در جسم او دانسته است. پس از وی این روش توسط " ابن سینا " و سایر پـزشکان اسلامی دنبال شد.
رازی نخستین شیمیدان و پـزشک اسلامی است که با تجربهً خود به خاصیت سمی جیوه پـی برده و دربارهً آن چـنین نوشته است: " ....... در بابت جـیوهً خالص به نظرم نمی رسید که خوردن آن خطرناک باشد، فـقط دردهای شدید شکمی و امعـائی تولید می نماید و به نحوی که وارد بدن شده از آن خارج می گردد، مخصوصاً اگـر شخصی حرکات ورزشی انجام دهـد... جیوه را به میمونی که در منزل خود داشتم خوراندم و ملاحضه کردم که حیوان دندانهایش را به هـم سائیده و شکم خود را با دستهایش فشار میدهـد".
رازی با توجه به این خاصیت جـیوه، آن را به عـنوان مسهـل تجویز کرد و " عـمادالدین " از آن در معـالجات کوفت استـفاده نمود.
رازی برای اولین بار الکل را از تـقطیر مواد قـندی و نشاسته ایی به دست آورد و آن را الکـحول نامید. وی درباره طرز تـهـیه الکـل چـنین نوشته است:
" برای تـهـیه کردن آن کافی است که مواد نباتی هـر چه باشد گـرفته و ذخیزه نماید به طریقی که خـمیری درست شود و سپس آن را مدت یک شبانه روز بگـذارند تا خـمیر بعـمل آید؛ پس آن را در قرع و انبـیق ریخـته و تـقـطیر کـنند، فوراً الکل حاصل میشود"
از کتابـهای الاثـبات و الاسرار می توان استـنباط کرد که رازی سرخ شدن جـیوه در اثر حرارت دادن در هـوا را می شناخته و بنابراین هـشت قرن قـبل از " لاوازیه " برای اولین بار اکسید جـیوه را تـهـیه کرده است.
رازی نخـستین کسی است که تـهـیه کردن آرسنیک را بصورت خالص شرح داده است. رازی آرسنیک را جوهـر زرنیخ نامیده و دربارهً صفت مشخـصه آن نوشته: " ... حتی یصیر جسداً بـیضا " که باید آن را به فـلز سفید یا جسم سفـید که قابل ذوب شدن است ترجـمه کرد.
گـلمن در کتاب شیمی مدنی خود " آلبرتوس ماگـنوس " را اولین تـهـیه کنـندهً فـلز آرسنیک نامیده بود ولی پس از اینکه کتاب الاسرار رازی بوسیله دکتر " یولیوس روسکا " به آلمانی ترجـمه شد وی اشتباه گـذشته خود را رفـع کرده و رازی را نخـستین تـهیه کنندهً فـلز آرسنیک نامیده است.
رازی برای اولین بار جوهـر نمک (اسید کلرئیدریک) را از تـقـطیر نوشادر به دست آورد و آن را دهـن النوشادر (روغن نوشادر) نامید است.
ابوالوفا محـمد بن یحیی بن اسماعیل بن عباس بوزجانی خراسانی، یکی از مفاخر عـلمی ایران و متـولد 328 هـجری قـمری که در سوم رجب سال 388 هجری قـمری درگـذشته است. وی اهـل بوژگـان که در هـجده کیلومتری شرق شهـر تربـت جام قرار داد.
ابوالوفا برای اولین بار در تهـیه جداول سینوس و کسینوس و شعـاع دایره، عـدد واحـدی را به کار برد و به این وسیله توانست در تکـمیل جداول مثـلثاتی اقدام کند و اولین بار نسبت ظل معـکوس زاویه به قـطر ظل زاویه را که جـیب زاویه به شعـاع دایره بود کشف کرد. این نسبت مثـلثاتی را که امروزه به نام سکانت می خوانند و " کـپرنیک " این نسبت را به نام خود مشهـور کرده است.
فیـبو ناتـچی دانـشمند ایتالیایی قسمت عمدهً مسائل ریاضی و جبر خود را از کتاب ابوالوفا استـنساخ کرد و بعـدها معـلوم شد شخـصی که نام اصلی اش " لئونارد دوپـیز " که هـمان " فیـبو ناتـچی " بوده به مصر و شام مسافرت کرده و قسمت عمدهً مطالعـات خود را که در کتاب " اباکوس " آورده است از منابع دانشمندان ریاضی دوره اسلام بوده و بویژه از ابوالوفا و کتاب الفـخری " کرجی " بوده است.
بنا به عـقـیده " مارتـین گـاردنر " دانشمند و پـژوهـندهً ریاضیدان آمریکایی در نشریه عـلمی معـروف آمریکن سایـنس گـفـته است که نخستین رساله ای که دربارهً تـقـسیم و تـبدیل اشکـال هـندسی نوشته شده است، توسط ابوالوفا دانشمند ایرانی بوده که متاًسفانه فـقط چـند ورقی از کـتاب پـر ارزش او باقی مانده؛ و اولین بار سه مربع را به 9 جزء تـقـسیم و از آنهـا یک مربع کامل ساخـته و به تـفـضیل به شرح آن پـرداخـته است؛ سپس به مدت ده قرن این بحـث هـندسی و ریاضی به فراموشی سپـرده شد تا اینکه " هـانری ارنست دونی " انگـلیسی و " هـاری لین گـرین " استرالیایی دنبالهً پـژوهـشهای ابوالوفا را ادامه دادند.
ابوالوفا نخستین کسی است که اختلاف سوم حرکت ماه را که به نام واریاسیون است کشف کرد و این کـشف در سال 1836 توسط لوئی املی سدیو به آکادمی عـلوم فرانسه اعـلام گـردید.
ابوالعـباس فضل بن حاتم نیریزی، یکی از مفاخر برجسته عـلوم ایران است. وی از اهالی نیریز فارس و معاصر معـتضد خلیفه عباسی بود. او رساله ای در اسطرلاب کروی دارد که بسیار جالب و یکی از کتابهـای پـر ارزش اسطرلاب است.
نام این مرد دانشمند ایرانی در مدار 19 جـنوبی و نصف النهار 352 کره ماه ثبت شده است. ابوریحان بیرونی، عمر خیام، و خواجه نصیرالدین طوسی از اطلاعات وسیع و دانش او یاد کرده و استـفاده نموده اند. او دانشمند منحصر به فردی بود که برای اولین بار عـلل پـیدایش رنگ سیاه را در رنگـین کمان برای خلیفه المعـتضد تـشریح و بـیان کرد.
محمد علی جمالزاده متولد 1274 شمسی نخستین ایرانی است که با نیت و قصد آگاهانه و با ترکیبی داستانی و نه مقاله ای، به نوشتن پرداخت و اولین داستانهای کوتاه فارسی را به وجود آورد.
اولین مجموعه داستان جمالزاده، یکی بود یکی نبود را سرآغاز ادبیات واقعگری ایران دانسته اند. این مجموعه شامل شش داستان است که طی سالهای 1293 تا 1300 نوشته شده اند. جمالزاده در هر داستان با نثری شیرین به تصویر یک تیپ اجتماعی پرداخت و کهنه پرستی و رخوت اجتماعی را با طنزی سرشار از غم توصیف کرد. او کوشید زبان داستان را به زبان محاوره نزدیک کند، اما اغلب گرفتار پرگویی می شود و به انشاء نویسی می پردازد.
داستانهای یکی بود یکی نبود را به خاطر زبان شیرین و طنز برنده شان می توان در حد ادبیات مشروطه دانست.
جمالزاده در نخستین داستانهایش موفق می شود آوای مردمی را که زمزمه شان در شیههً اسبها و چکاچک شمشیر سرداران رمانها تاریخی و آه و ناله های اخلاقی ناقلان رمانها اجتماعی اولیه گم شده بود، منعکس کند.
موسم خموش نام گزینه یی از سروده هایی غفرانی بدخشانی است که ماه قبل وارد بازار کتاب کابل گردید. این مجموعه، که با ظرافت خاص طرح و دیزاین گردیده است، 29 پارچه از سروده هایی این شاعر جوان را در برمیگیرد.
موسم خموش با مقدمه یی با قلم نویسنده توانای کشور، آقای شبگیرپولادیان آغاز، و با سروده یی زیر نام" شعر من چیست؟" پایان میبابد.
شعر من قطره ی اشکیست که از چشمه ی رخسار دلم می آید
و پس آنگاه به دشتی برسد
این نه دشت است مگر سینه ی من
لاله زاریست ز بس سوخته است
و آن زمان قطره ی اشکم که ز این سوخته دشت
ز در آبله ها
ز نیستان نوا
و ز صحرای جنون می گذرد
جامه سرخ به تن می پوشد
وانگه از راه دو چشمم به قلم
پس از آن،
واژه ی غرقه به خونم به ورق می ریزد
آقای غفران بدخشانی در آغاز این مجموعه نوشته است:
اگر واژه های آلوده به درد و آه ام از آن ارزش ایکه می خواهم برخور دار می بودند، آنها را به سرزمین ستم دیده ام اهدا می کردم!
موسم خموش دارای پنجاه و شش برگ بوده که تماماً حاوی سروده های سپید میباشد.
فــــریاد
ای فصل سبز شعر گذاری به کوی من
خشکیده بی زلال تو لبهای جوی من
دل سالهاست با تو تنیده ست تار عشبق
این رشتـــــه پایدار بود آرزوی من
باز آر عطر و رنگ و گل و سبزه و هزار
بر بوستان تشنه و بی رنگ و بوی من
ای جبرییل آی? زیبای شوق و شور
رمزی بخوان به گوش دل فتنه جوی من
ای ساقیی عطش نفس بزم سرخوشان
شوری بریز و آتشی اندر صبوحی من
یک بحر در واژه فریاد انتظار
یک کهکشان سرود نهان در گلوی من
دیریست انتظار شهاب تو می کشم
تار است بی شعاع رخت چهار سوی من
شرح غروب و خنده صبح و سکوت شب
زیباست در بیان تو ای قصه گوی من
آیینه دار قامت خورشید اشک من
تصویر سبز قافل? های و هوی من
صد بار سر به قفل امید تو بشکنم
تا آن زمان که در بگشایی به روی من