مانی یا مانس، نقاش باستانی ایران در قرن سوم میلادی که ادعای پیغمبری نیز داشت، نسبش از طرف مادر به اشکانیان می رسید. نام پدرش " تیک " (پاتک) یا " فوتتق بابک بن ابوبزرام " بود که از همدان به بابل در بین النهرین رفته بود.
وی در سال 215 یا 216 میلادی ( سال چهارم سلطنت اردوان آخرین پادشاه اشکانی) در قریهً ماردینر در ولایت مسن ناحیهً نهر کوتاه در بابل باستانی متولد شد. پس از فراگرفتن علوم متداول زمان خود به آئین مغتسله که یکی از فرقه های گنوسی است، و در آن زمان در نواحی بین فرات و دجله ساکن بودند درآمد. ولی بعد هنگامی که از ادیان زمان خود مانند: زرتشتی و مسیحی و آیینهای گنوسی بویژه مسلک ابن دیصان و مرقیون آگاهی یافت منکر مذهب مغتسله گردید.
مانی آیین زرتشت را مطالعه کرد و خود را مصلح آن شناخت و به قول خودش در سیزده سالگی (سال 228 میلادی) چند بار مکاشفاتی یافت و فرشته ای اسرار جهان را بدو عرضه داشت. سرانجام پس از آغاز دعوت آیین خود در سال 242 میلادی خویش را " فارقلیط " که مسیح ظهور او را خبر داده بود معرفی کرد. وی را در سال 275 یا 276 میلادی چندان عذاب دادند تا زندگی را بدرود گفت. بنابر یک روایت مانی مصلوب شد و برخی گویند زنده زنده پوست او را کندند، بعد سرش را بریدند و پوست او را پر از کاه کرده به یکی از دروازه های شهر گندیشاپور خوزستان بیاویختند و از آن پس آن دروازه به باب مانی موسوم گشت.
چیزی که از مانی قابل اهمیت زیاد است نقاشی اوست که نقاشان آن عصر را متحیر ساخت. وی به حدی در این هنر و صنعت مهارت داشت که به عقیده برخی آن را معجزه خویش قرار داده و برای اثبات این دعوی کتاب نقاشی ای به نام ارتنگ (ارژنگ) ساخته بود. و به وجود او نقاشی در ایران رونق تازه ای گرفت چنانکه تصرفات او در ایرانیان دیگر و نقاشیهای ملل دیگر از قبیل چینیها نیز مؤثر بوده است.
اولین اثر سینمایی که پس از شروع جنگ تحمیلی عراق بر ایران با مضمون جنگی ساخته شد، فیلم مرز به کارگردانی "جمشید حیدری" بود.
ماجرای فیلم مربوط به مقاومت اهالی یک روستا به سرکردگی یک استوار اخراجی ارتش در مقابل ارتش متجاوز دشمن است. استوار ابتدا از همراهی با مردم سر باز میزند، اما بالاخره در مقابل همت و فداکاری اهالی متحول شده به کمک مردم شتافته، مانع از نفوذ دشمن به خاک میهن می شود.
مرز نخستین فیلمی است که ماجرای آن بر محور تجاوز دشمن و مقاومت در برابر این تجاوز قرار گرفته است و میتوان صفت جنگی را بر آن اطلاق کرد.
این فیلم تنها اثر جنگی به نمایش درآمده در سال 1360 و اولین تجربه سینمایی کارگردانش است.
بر اساس شنیده ها، قول ها و خاطره ها، سینما " سولی " اولین
سینما در ایران، در زمستان 1279 هجری شمسی در تبریز توسط
کاتولیکها تاًسیس شد. این حداقل چهار سال پیش از اقدام " میرزا
ابراهیم خان صحاف باشی " در راه تاًسیس نخستین سالن عمومی
در ماه رمضان 1322 هجری قمری در خیابان چراغ گاز ( برق ) است
سینما سولی در پاساژ تبریز ( خیابان پهلوی سابق ) با گنجایش صد
نفر، هر روز یک نوبت فیلم نمایش می داده است و این رویه تا
سال 1295 که به لحاظ عدم دستیابی به فیلمهای جدید تعطیل شد، ادامه
در سال 1299 ه. ق. مهندس " بوآتال " فرانسوی امتیاز ساختمان راه آهن " حضرت عبدالعظیم " را از دولت ایران تحصیل نمود و با مشارکت بلژیکیها ساختمان این خط شروع شد.
طول خط آهن حضرت عبدالعظیم 8.7 کیلومتر بود و عرض آن 80 سانتیمتر. خط مزبور در سال 1301 ه. ق. طی تشریفات مفصلی به دست " ناصرالدین شاه " افتتاح گردید.
در روز افتتاح اکثر مردم برای اطلاع از چگونگی کار این وسیله نوظهور به گارماشین (ایستگاه راه آهن) در انتهای خیابان ری که امروز جای خود را به پارکی داده است، رفتند و با علاقه حرکت آن را روی ریلهای آهنی تماشا کردند.
ساکنین تهران که تا سال 1300 ه.ق. چنین موجود عجیب و غریبی را ندیده بودند برایشان تعجب آور بود که کوهی از آهن بتواند با سرعت زیادی حرکت کند و چون هنگام حرکت، از کله این ماشین وحشتناک دود بسیار زیاد و غلیظی خارج می شد، به همین دلیل لقب ماشین دودی را به آن داده بودند.
در آغاز ورود ماشین دودی، مردم دسته دسته برای تماشای این موجود نوظهور به ایستگاه آن می آمدند، ولی هیچکس جرات سوار شدن آن را به خود نمی داد، این مساله ادامه داشت تا اینکه مهندس فرانسوی وارد کننده آن خطر ورشکستگی را بر خود دید و به همین خاطر به حضور ناصرالدین شاه رسید و ماجرا را با وی در میان گذارد و پس از آن قرار بر آن شده و با آن به شهر ری بروند، پس از انجام این کار وقتی که مردم دیدند شاه با همراهان به سلامت به مقصد رسیدند، کمی ترسشان ریخت و پس از گذشت مدت کوتاهی کار بدانجا رسید که دیگر جایی در ماشین دودی برای سوار شدن نمی ماند و مردم نشسته و ایستاده با آن طی طریق می کردند.
تعداد واگنهای ماشین دودی و ترتیب بستن آنها در مواقع مختلف فرق می کرد ولی به طور معمول حدود یازده دوازده واگن اختصاص به حمل مسافر داشت و در مواقعی هم که کالاهای تجاری موجود بود، به همین تعداد هم واگن مخصوص بارکشی به دنبال ماشین دودی بسته می شد.
ترتیب بستن واگنهای مسافری نیز معمولا به این صورت بود: واگن شاهی که مخصوص شاه بود و بعد از لوکوموتیو بسته می شد و بعد از آن واگن مخصوص اعیان و دولتیون و پس از آن نیز واگن مخصوص زنان و سرانجام حدود هشت واگن مخصوص آقایان بسته می شد.
کرایه ماشین دودی در آغاز از تهران به شهر ری و بالعکس حدود 3 شاهی و این مقدار بعد از هر مدتی اضافه میشد، تا اینکه در اواخر کارش به حدود 3 ریال رسید.
اولین نوجوان چترباز ایرانی "ارشیا سعادت کیا" است که در سال 1374 با 14 سال سن و با شرکت در کلاسهای دوره آموزش چتر بازی موفق به کسب گواهینامه چتربازی گردید و به عنوان جوانترین چترباز ایران معرفی شد.
در سال 1270 ه. ش. (1891 میلادی) اواخر سلطنت ناصرالدین شاه قاجار توسط " میرزا ملکم خان " (ناظم الدوله) برای اولین بار در تاریخ، یک هوانورد فرانسوی به منظور نمایش پرواز بالون به ایران آمده و در تهران و بعضی از شهرهای بزرگ از جمله تبریز پروازهایی انجام داد. آن زمان به این اختراع چادر هوایی می گفتند.
مردم دسته دسته برای تماشای مراسم چادر هوا کردن می شتافتند. بچه های کوچه و بازار تهران با تماشای صعود بالون فرانسوی اشعاری به همین مناسبت ساخته و ورد زبان کرده بودند:
عرقچین به سرم چادر هوا رفت فرنگی توش نشست پیش خدا رفت
یا:
شاپو بر سر فرنگی به هوا رفت توی بالون نشست نزد خدا رفت
اولین سانحه هوایی در خاک ایران که منجر به تلفات جانی گردیده مربوط به حریق و سقوط یک فروند هواپیمای پستی متعلق به کمپانی ایرویز انگلیسی بود. که ضمن پرواز در مسیر بنادر بوشهر-جاسک به سوی کراچی در شهریور ماه سال 1308 دچار سانحه شد و سقوط کرد.