آخرین خط هنرمندانه ای که در زبان پارسی پا به دائره وجود گذاشته است خط شکسته می باشد. این خط در اواسط قرن یازدهم هجری یعنی در اواخر دوره صفویه ظاهر شده و کیفیت پیدایش آن، این بود که چون خط شکسته تعلیق که در نوشتن رقعه ها و فرمانها به کار می رفت در نوشتن و خواندن دشوار بود، از قلم نستعلیق به جای شکسته تعلیق برای این کار استفاده شد. این خط همان نستعلیق است که بر اثر تند نویسی به صورت شکسته بیرون آمد و به شکسته نستعلیق مرسوم گردید.
آورده اند که برای اولین بار "مرتضی قلی خان شاملو" که از نستعلیق و تعلیق نویسان دربار "شاه سلیمان صفوی" بود ترکیبات جدیدی را از تند نویسی در خط نستعلیق به وجود آورد و به نوشتن قوسها و دوایر و اتصال آنها سرعت بیشتری بخشید که در نتیجه این دگرگونی کلمات آن اندکی خردتر گردید و بدین طریق خط شکسته نستعلیق پدیدار گشت. مرحوم "عبدالمحمد خان ایرانی" صاحب کتاب پیدایش خط و خطاطان نوشته است که در دوره صفویه مرتضی قلی خان شاملو، حاکم هرات آن را از خط نستعلیق استخراج کرده و "میرزا شفیعا هراتی" از خوشنویسان این قلم که منشی همین مرتضی قلی خان شاملو بوده آن را تکمیل کرد است. با ظهور "درویش عبدالمجید طالقانی" و روی آوردن وی به خط شکسته تحولی نوین و حیاتی تازه در نوشتن این خط به وجود آمد.
ابو علی محمد بن حسین بن مقله بیضاوی شیرازی قدوة الکتاب (ابن مقله) از اجله فضلا و اعزه وزرا و اسخیا و علما بود و در علوم و فقه و تفسیر و ادبیات و تجوید و شعر و خط و ترسل و انشا نظیر نداشت، و مخصوصاً در نگاشتن خط کوفی و سپس خطوط مستحدثه که خود واضع و مخترع آنها بود هیچ کس به پایهً او نرسیده است. ابن مقله به واسطه صعوبت نگاشتن خط کوفی همت بر این گماشت خطی از خط کوفی استخراج کند که هر کس بتواند به آسانی تحریر نماید. با آنکه همواره در دستگاه خلفا به مناصب عالیه مخصوص بود، متوجه به تسهیل این کار شد و قواعد متین و اسلوبی محکم اختیار و اختراع کرد و مدار خط را بر دایره و سطح گذارد.
از خط کوفی خطی احداث کرد و آن را خط محقق نامید و در تحت قاعده صحیحی در آورد. آنگاه به ایجاد خط ریحان پرداخت و در اندک مدت خط محقق و ریحان در میان مردم انتشار یافت. آنگاه خط ثلث ریحانی را از خط ریحان بیرون آورد و تحت قاعده اش کشید و مانند خطوط محقق و ریحان به درجه کمالش رسانید. سپس به اختراع خط نسخ موفق گشت. چون صیت فضائل و مناقب ابن مقله در انحای عالم منتشر گشت مردم از هر جا به جهت تحصیل فن خط به بغداد آمده و مرجع متعلمین گردید. خط نسخ را به جهت سهولت آن نسبت به سایر خطوط نسخ گفتند که ناسخ سایر خطوط شد. این مقله قرآنی به خط نسخ نگاشت و خطوط محقق و ریحانی و کوفی را در سر سوره ها قرار داد و چون خواست کتابت قرآن با سایر خطوط فرق داشته باشد خط توقیع را احداث کرد.
ابن مقله در عصر روز پنجشنبه بیست و یکم شوال سنه دویست و هفتاد و دو هجری قمری در بغداد متولد شد. این هنرمند به امر "المقتدر بالله" به تخت صدارت نشست و روز به روز به اقتدار و اعتبارش افزوده می گشت. در سنه سیصد و هجده عده ای از حسودان از او نزد المقتدر سعایت کردند تا معزول گشت. او از بغداد به فارس روانه گشت و تا سنه سیصد و بیست در فارس اوقات می گذرانید. تا مردم بغداد به المقتدر بالله بشوریدند و پس از سقوط وی القاهر بالله را به تخت خلافت برگزیدند. القاهر، ابن مقله را از فارس بخواست و او را خلعت وزارت پوشانید و بر شئونات سابقه اش دو چندان بیفزود. طولی نکشید که عده ای دیگر در حق از زبان به سعایت گشودند و القاهر او را از نظر بینداخت و از وزارت معزول کرد. پس از چندی باز مردم بغداد بشوریدند و القاهر را نیز از تخت به زیر آورده و در چشمانش میل کشیدند. بعد از او " محمدبن مقتدر" با لقب "الراضی بالله" به خلافت رسید و ابن مقله مجدداً به وسیله او خلعت صدارت پوشید ولی برای بار سوم از صدارت خلع و نهایتاً پس از شکنجه و آزار به سعایت عده ای حسود نابخرد دست راست او را از بدن جدا کردند.
"مجنون" فرزند "کمال الدین محمود رفیقی" از هنرمندان نامی قرن دهم هجری است. وی شاعر و خوشنویس بوده و نام اصلی او نه خود نوشته و نه تذکره نویسان ذکر کرده اند. وی مردی درویش مسلک بود و طبعی شوخ داشت و در خوشنویسی متفنن بود. گاهی به دست چپ می نوشت، و گاهی کلمات را از چپ به راست و وارون، و همگی تذکره نویسان متفقند که به قدرت وی کسی در چپ نویسی نیامده است. صاحب گلستان هنر نوشته است که نستعلیق را با مزه و پخته می نوشت. و از جمله خطی اختراع کرده بود که از ترکیب کلمات آن صورت انسان و حیوان به هم می رسید و از جمله این مصراع را "نرخ شکر و قند شکست از شکرستان" از دو طرف نوشته بود به صورت سه چهار آدمی که بر زبر یکدیگر بوده باشند و صورت و خط هر دو در کمال خوبی و مرغوبی بود.
مؤلف خط و خطاطان نوشته است: مجنون بن کمال الدین رفیقی هروی از چپ نویسان ایران است که در نوشتن هفت قلم تسلط داشته و خطی به نام توأمان (دو طرفه) اختراع کرد. خود در این باره گفته است که:
توأمان مخترع مجنون است که قلم چهره گشائیها کرد
تا شدم مخترع و صورتکش خطکم صورتکی پیدا کرد
اولین کسی که خط فارسی را بر نهاد و طبقه نویسندگان را تعیین کرد " لهراسب " بود. فردوسی در شاهنامه از لهراسب به اینگونه یاد می کند:
چو گشتاسب را داد لهراسب تخت فرود آمد از تخت و بر بست رخت
بپوشید جامه پرستش پلاس خدا را بدینگونه باید سپاس
اولین کسی که خط نستعلیق را به خوبی و زیبایی نوشته "میر علی تبریزی" بود که در عصر تیموریان می زیسته است. گویند یگانه آرزو و آمالش این بود که خطی احداث و اختراع نماید، که از زیبایی و قشنگی ناسخ تمامی خطوط معموله و متداوله باشد تا عاقبت کامیاب گردید.
وی به پایمردی، کوشش و سعی و فکر عمیق توانست از خط نسخ و تعلیق خط "نسختعلیق" که بعدها مخفف و "نستعلیق" گشت اختراع و ابداع نماید و آن را تحت قواعد صحیحه و قوانین مضبوطه درآورد. "سلطان علی مشهدی" ملقب به "سلطان الخطاطین" در منقبت و محمدت خواجه میر علی گوید:
نسخ و تعلیق اگر خفی و جلی است واضع اصل خواجه میر علی است
تا که بوده است عالم و آدم هرگز این خط نبوده در عالم
وضع فرمود او ز ذهن دقیق از خط نسخ وز خط تعلیق
نی کلکش از آن شکر ریز است کاصلش از خاک پاک تبریز است
و خواجه میر علی را فرزندی برومند و عالی فکرت موسوم به "میر عبدالله" بود که او بعد از پدر نواقص خط نستعلیق را کامل نمود، و خواجه میر علی دوم مخترع خط بوده که نخستین "ابن مقله وزیر شهید" خط نسخ را احداث فرمود و دوم خواجه میرعلی خط نستعلیق را اختراع کرد.
غلامحسین درویش از هنرمندان نامی و استاد اواخر دورهً قاجاریه است. وی در سال 1251 هجری شمسی در تهران متولد شد. پدرش چون به موسیقی علاقه داشت غلامحسین را به مدرسهً موزیک دارالفنون سپرد و وی به فراگرفتن خط موسیقی و نواختن شیپور و طبل کوچک مشغول شد. غلامحسین به دربار شاهی رفت و آمد داشت و ساز نوازندگان را می شنید. سپس پیش " آقا حسینقلی " به تکمیل فن خود پرداخت و بعد از سالها تمرین در نواختن تار و بویژه سه تار مهارت یافت و بهترین شاگرد استاد خود شد. با ظهور جنبش مشروطه در نخستین سر کنسرتهایی که در انجمن اخوت تشکیل شد وی سمت ریاست و رهبری ارکستر را داشت. درویش خان، نوعی آهنگ ضربی به نام پیش درآمد ساخت که تا سالها بعد از او، رواج بسیار داشت. " سعدی حسنی " در کتاب تاریخ موسیقی دربارهً پیدایش موسیقی نوین ایران می نویسد: " نخستین تحول واقعی موسیقی را غلامحسین درویش (1251 - 1305 هجری شمسی) آغاز کرد. درویش در نواختن تار دست داشت. تا آن زمان تار پنج سیم (دو سیم سفید، دوسیم زرد، و یک سیم بم ) داشت و درویش از روی ستار به فکر افتاد سیم دیگری به تار بیفزاید و از آن وقت تار دارای شش سیم شد. درویش در زمان تحصیل در مدرسهً موزیک نظام که تحت نظر " لومر " اداره می شد متوجه یکنواخت بودن موسیقی ایرانی شد، به این جهت آواز را که تا آن زمان بدون ضرب و طولانی بود، خلاصه کرد و به صورت ضربی در آورد و علاوه بر" درآمد" که پیش از آواز نواخته می شد قطعهً ضربی دیگری به نام" پیش درآمد" به آن افزود. این استاد کم نظیر موسیقی ایران در شب چهارشنبه دوم آذرماه 1305 هجری شمسی هنگامی که از منزل یکی از دوستان به خانه می رفت درشکه اش با اتومبیلی تصادف کرد و بر اثر ضربتی که بر سر او وارد آمد چنان به سختی صدمه دید که در دم جان شپرد. "محمد هاشم میرزا" متخلص به " افسر " در مدح این استاد و " درویش عبدالله طالقانی " مبتکر خط شکستهً فارسی که هر دو طالقانی هستند دو بیت زیر را سروده است:
درویش زمان ما و درویش نخست هریک به رهی رسم تجدد می جست
آن یک خط راست را شکسته بنوشت وین موسیقی شکسته را کرد درست
ایرج میرزا نیز در وصف او از زبان " زهره " در منظومهً زهره و منوچهر گفته است:
تار نهم در کف درویش خان تا بدمد بر بدن مرده جان
اولین پیانویی که به ایران آوردند، پیانویی کوچک بود که به تناسب وسایل حمل و نقل آن زمان انتقال آن از فرانسه به ایران امکان پذیر باشد. بدین جهت این پیانو فقط دارای پنج اکتاو بود که صفحه جای انگشت آن از پیانو جدا می شد و حمل آن را تسهیل می کرد.
مشیر همایون شهردار، استاد پیانو می نویسد: " این پیانو را در سال 1314 هجری شخصاً به اتفاق پدرم در منزل مرحوم " عضدالدوله" پدر " عین الدوله " دیدم که روی آن به زبان فرانسه عبارتی نوشته شده بود حاکی از آنکه پیانوی مذکور را " ناپلئون " به " فتحعلی شاه " اهدا نموده است.