سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پرگویی، حکیم را می لغزاند و بردبار را ملول می کند، پس پرگویی مکن که به ستوه آوری و کوتاهی مکن که خوار گردی . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :22
بازدید دیروز :26
کل بازدید :338483
تعداد کل یاداشته ها : 128
103/9/4
1:41 ع
موسیقی
مشخصات مدیروبلاگ
 
داود ایموری[35]
حضرت مهدی (ع)کیست و برای چه در ادیان مختلف نام مبارک این امام غایب به صوررت مکرر امده است. باور شیعیان از وجود امام زمان از کجا سرچشمه می گیرد

خبر مایه
لوگوی دوستان
 

ابوالفضل زروئی نصرآبادی

 
  در بیان جدال با مدعی!      
  برگرفته از: تذکره المقامات/ ابوالفضل زروئی نصرآبادی   
   
 
 

حکایت :  یکی را دیدم در مجلسی نشسته و مباحثه در پیوسته، دهان به انتقاد گشاده و در پوستین دولتیان افتاده که: اینان جماعتی به ظاهر درویشند ودر باطن، صاحب ملک و ویلا در تجریشند.
قطعه:
این حدیثم به خاطر است که گفت           نیمه شب، یک نفر نهاوندی:

«کاش آنان که صاحب دِرمند                    التفاتی به ما نمایندی!»

  و از عوارض مکابینه نشینی» غرور است،‌نبینی که چون پشت «اُتول» نشینند احوال پیادگان نبینند؛ بَرجهند و بتازند و پا نهند و بگازند!

قطعه:

دوش که کوبیدی از عقب به ژیانم     شد سبب خرج و اعتذار و تأسف

 «تُند مران ای دلیل ره که مبادا»      باز، کنی با ژیان بنده، تصادف!  

چون سخن بدین جا رسانید، با خویش گفتم: نقض رأی خردمندان است نابینا بر سر چاه دیدند و آستینش نکشیدن؛ که گفته اندک «احذروا من الچاه و انی رأیت فی الچاه سود خاًگشاد!» و هم در این معنی گفته اند:
قطعه:

خوش آمد این سخن ما را، پریروز        که می فرمود بدجنسی کلک باز
چو می بینی که نابینا و چاه است        تو نیکی می کن و در چاهش انداز
   گفتم: «این گفتی خلاف شرط مروت است و ناقص اصوات فتوت که اهل دولت گرچه به ظاهر غرق تتمند، در باطن، غمگسار مردومند.

قطعه فی التنبیه!

  ای که محرم و فقیری، گله از بخت مکن                  هر چه زرفت شده، بستان و بنه بر سرچشم
حسرت زندگی دولتیان نیز مخور                              که غم بیش و کم و سود و زیان، یعنی پشم
   و بزرگی و دولت، بت طالع و جوهر آدمی است، چنان که در امثال چینی آمده است:
یعنی: «قبای وزارت، اگرچه ساسون خورش زیاد است بر تن بیچارگان گشاد است.»

ایضاً قطعه:

در طالع تو نیست جز افلاس، ار رفیق                       بیخود چه می بری به بزرگان قوم، رَشک
آن می شوی که جوهرت از آن سرشته اند                کاَز نی، شکر برآید و از مشک دوغ : کشک»
  گفت«آری،‌لیکن قابی خدمت می پوشند تا در رفع مضایق بکوشند، نه آن که از ثدیِ خلایق بدوشند!
بیت:‌

مَر  این گّله را فکر تیمار باش          شبانی نه مختص دوشیدن است
   دیروز نکردند، که: «اضطرار موقعیت جنگی است.» و امروز نکنند، که: «هنگامه تهاجم فرهنگی است!»
قطعه:

یادت آید که چند روزی پیش     می شدی سوی خانه با شادی
گفتم: از راه لطف چیزی ده!     لب گشودی و وعده ام دادی!»
   گفتم: «چه حجت از این محکمتر که درد مردمان؛ گوش می کنند؟ گفت: «چه حاصل؟ که
می شنوند و فراموش می کنند!»

بیت:

              طبیبا، رو، مَنِه بر قلب من گوش                  و گر هِشتی، مکن درمان فراموش
  چون به مباحثه با او برنیامدم، گریبانش گرفتم، زنخدان گرفت.
و ایضاً بیت:‌

نه پروای پاسخ، نه یارای گفت      که دشمن قوی بود و گردن کُلفت!
  مُشت در پهلویم کوفت، چنک در مویش زدم، دندان مصنوعیم به مشت آهنین شکانید!

بیت مصنوعی!

مرا شکست و فروریخت هر چه دندان بود!           که نرخ هر عددش سی هزار تومان بود!
  چون دیدم که سنبه پر زور است و ادامه دعوا از مصلحت دور است، لاجرم دست از درشتی کشیدم و زیر لب نالیدم که: «ای ملا، ننشستی تا گریبانت دریدند و حسابت رسیدند!»

قطعه:

«بلوف زدی و نپنداشتی که آخر کار                              رسد کسی که به خوبی دهد جواب تو را
حساب کار نکردی و می ندانستی                               کـه مـدعی برســد لاجــرم حساب تــو را
    این حکایت آوردم تا آنان که اهل بحثند، درس کُشتی کج و کاراته بخوانند تا در مباحثه در نمانند!

کتک اندر میان بحث ای دوست     تا نخوردی نمی کنی باور
که نخواهی به بحث شد پیروز     جز به تدبیر مشتِ زورآور!

 
ابوالفضل زروئی نصرآبادی
نام: ابوالفضل
نام خانوادگی: زورئی نصرآبادی
نامهای مستعار: ملانصرالدین، .....
محل تولد: ‌تهران
تاریخ تولد: 1348